۱۳۹۰ شهریور ۱, سه‌شنبه

بر بال موج نو؛شاعر جزئيات شخصي زندگي

نگاهي به مجموعه شعر از پشت عينك من سروده رسول رخشا





داريوش معمار



شعري كه حاصل جزئيات شخصي زندگي است. اين جمله را احتمالاً بايد به عنوان بارزترين تعريف از مشخصه هاي مهم شعر نو در زمانه ما، از اين پس بر پيشاني بسياري از مجموعه هاي منتشر شده در اين سالها قرار دهيم. در اين نوشته كه بررسي پيرامون مجموعه شعر«از پشت عينك من»سروده «رسول رخشا» است، سعي دارم ضمن اشاره به انواع شعر شخصي و مشخصه هاي آن، جمع بندي از حاصل چنين جورشدني در ساختار بياني كتاب شعر رخشا ارائه دهم و در پايان به آسيب هاي اين نمونه نيز اشاره كنم.
بيدارم نكن/كليد را بردار/در را باز كن/و برو /ابتداي هر راهي كه بايستي/من جانب ديگري هستم.(پاره خط،ص45)
ترديد، بي حوصلگي و اندوه در كنار مفاهيم كلاني چون عشق ومرگ مدل عاطفي هستند، براي جزئيات شخصي از زندگي كه عنصر خيال و حس را در امتداد محتوا و لحن شعر امروز، به پيش مي برند.شاعر امروز فراز هاي روحي و رفتاري خود و واكنش هايش در قبال پديده ها و محيط را مبنايي براي آفرينشگري قرار داده است، او به جاي آنكه در فكر خلق موقعيتي فوق العاده باشد در جزئيات فوق العاده موقعيت هاي عادي زندگي و برخورد ها و كنش هاي ناشي از آن كنكاش مي كند.
براي مثال در شعر «پاره خط» رسول رخشا ما را وارد جزئيات يك رابطه خصوصي كرده كه بيانگر نوعي علاقه اي است، او نقش شناختش از رابطه عاطفي را برملا مي كند كه حاوي يك پارادكس است،براي مخاطب شعر رخشا در شناخت تاويل هاي اين شعر دو راه وجود دارد اول اينكه شعر را حاوي دلزدگي، سر خوردگي بداند كه منجر به راندن ديگري و رانده شدن، شده است و و راه دوم اين است كه خود را قائل به محتوايي بداند كه طي آن با پرهيز از مداخله آشكار در ابراز علاقه عاطفه در «حضور روحي» كنار هم در هر حالت متبلور مي شود.

اين پارادوكس كه نشان از متحول شدن دامنه روابط شخصي انسان معاصر در بعد شناختي و ترديد هاي دامنه دار آن دارد، در كنار اندوهي كه در لايه هاتي زيرين شعر استتار شده (و هرچند به زبان نمي آيد اما احساس مي شود)، منجر به خلق موقعيت بياني خاص شده كه در فرم بيان به دليل شخصي بودن زمينه هاي شناختي خصوصي تازه است، در اين شعر احساس و عاطفه به نمايش گذاشته نمي شود، يعني نمي توان به تماشاي مكانيزم عاطفي آنطور كه در شعر هاي تصويري معمول است نشست، اما با كنكاش در آن مي توان به اشكال مختلف موفق به دريافت زمينه هاي شناختي شعر شد.
اگر قرار باشد انواع مختلفي از شعر هاي خصوصي در ساختار بياني را مشخص كنيم مي توانيم به موارد زير اشاره كنيم: شعر خصوصي شناختي(متكي بر زمينه هاي تاويلي و روايت هاي خرد است)، شعر خصوصي تماشايي(متكي بر تصوير سازي و استعاره است)، شعر خصوصي انتزاعي(متكي بر ذهني گرائي و خيال سازي هاي پيچيده و دور است).
با سابقه ترين نوع شعر خصوصي نمونه سوم است(شعر خصوصي انتزاعي) كه از دهه چهل با ظهور شعر ديگر،شعر حجم و موج ناب انواع آن معرفي شده،اما شعر خصوصي تماشايي حدود دو دهه سابقه دارد و اوج گيري آن را مي توانيم با تاثير پذيري شاعران موج نويي دهه هفتاد و هشتاد از مكانيزم بياني شاعراني نامدار حماسي جامعه گراو به طور خاص سپهري بدانيم كه در ميان نسل جوان چهره هاي مشخصي را معرفي كرده است. اما شعر خصوصي شناختي پديده اي تازه در شعر معاصر فارسي است كه نتيجه جدي شدن تاثيرگذاري روش بياني شاعراني چون بيژن جلالي در دهه هشتاد بر شاعران جوان و ميانسال بوده، نگاهي متمايل به عاري شدن از قضاوت، حفره اي شدن خيال به نحوي كه تنها با كنكاش لايه هاي شناختي شعر امكان دريافت آن حاصل مي آيد، بخشي از مشخصات اين نمونه شعر است؛ كه از نظر نگارنده در مجموعه رسول رخشا مي توان شعرهايي را در اين رده مانند شعر «پاره خط»(خصوصي شناختي) معرفي كرد.
شاعر مجموعه شعر«از پشت عينك من» متمايل به ارائه هر سه نمونه از شعر خصوصي مد نظر ما در كتاب خود است، شعر«آتش-باد» جزء نمونه شعرهاي خصوصي انتزاعي است كه در آنها تمايلات طبيعت گرايانه بارز مي باشد.
هنِ و هنِ مرداد/نفس نفس بيد/از لُختي باد/و لحني كه سست مي كند/اندام كوچك چكاوك را/ديگر كسي پشت به باغ نمي خواند/كلاغ را/كسي به خاطر نمي آورد/وقتي كه مترسك/نزديك ترين خوابش مزرعه اي سوخته است./   آتش باد مي زند/از سمت جنوب/تا خنكاي خوابي/كه نامش باران است.(آتش-باد،43ص)
دراين شعر پيچيدگي بيان و توسل شاعر به فضاهاي ذهني و طبيعت گرائي مشخصه هاي مهمي است كه براي مخاطب در برخورد اول ملموس مي شود، در كنار اينها شاعر بهانه اي خصوصي براي طرح كلي شعر خود دارد. تنهايي، انزوا و ترديد انسان درون كه او را از جامعه جدا كرده و براي مرگ حاضر مي كند، اينها بهانه هاي عاطفي شعر هستند. يكي از مشخصه هاي اين نمونه شعر ها كشيده شدنشان به دامنه هايي دور از انتزاع است و درنهايت دخيل شدن شاعر در صناعت تصاويري مانند باد لُخت،آتش باد(كه احتمالاً اشاره به تعبير تش باد در معناي باد گرم دارد كه در جنوب ايران براي اشاره به بادهاي تابستاني معمول است)
پيش از آنكه به نمونه هاي ديگري از شعر هاي رخشا در اين كتاب اشاره كنم كه زمينه هاي شعر خصوصي تماشايي را مي توان در آنها جست، مي خواهم به دونكته در خصوص آسيب شعر هاي خصوصي انتزاعي و شناختي اشاره كنم. در اين شعر ها گاه شاعر چنان غرق در تصورات شخصي خود مي شود كه از قابليت تعميم پذيري اين تعبيرها در شعر غافل شده و شعرش مانند جزيره اي در ميان تاريكي به مخاطبان مي رسد. در اين مواقع مخاطب هيچ منفذيبراي ورود به شعر پيدا نمي كند و سرگردان و سرخورده راه بازگشت پيش مي گيرد، شعري كه خصوصي بودن آن مي توانست مخاطب را وارد بعدي جديد و منحصر به فرد از زندگي كند او را از زندگي در نمونه هايي از شعر هايي كه اشاره شد مي راند. اينجاست كه كمي چاشني واقع گرايي و حضور عناصر ملموس زندگي در هر نوع آن (شهري، زندگي كوچ يا زندگي روستايي) مي تواند مانند چاشني در پرتاب خيال شاعر بسيار كمك كند.
اما شعر تماشايي خصوصي را مي توان يكي از پرمخاطب ترين و با اقبال ترين نمونه شعر هاي  كه حاصل جزئيات شخصي زندگي هستند دانست. اين شعرها حاصل تلاقي سه دهه كيفيت هاي بياني شاعران موج نو با شاعران حماسي جامعه گرا و رمانتيك جامعه گرا در دهه هشتاد و تاثير پذيري از لحن جريان شعر منثور و گفتاري است. در شعرهاي تماشايي توجه شاعر به تجربياتش از تاثير عناصر،رويدادها و اشياء در زندگي خصوصي ما و هيجان هاي منحصر به فردي اين تاثير ها در هر شخصي ايجاد مي كند و نمود دادن آن به شكلي كه محل تماشاي مخاطبان باشد همواره اصلي مهم بوده. شعر «مرده» از مجموعه از پشت عينك من نمونه اي از شعر هاي خصوصي تماشايي است:
اتاقي كوچك/آينه اي بزرگ/و مردي/كه مانند مردي ديگر/مرده است بر تخت.(مُرده،ص70)
در جمع بندي اين نوشته مي توانم بگويم رسول رخشا عمدتاً در سرودن شعر هاي خصوصي تماشايي موفق تر ظاهر شده هرچند تلاش او در اين مجموعه بيشتر معطوف به شعر هاي خصوصي شناختي بوده است، از نظر نگارنده ناموفق ترين نمونه هاي شعري وي نيز به دليل تصنعي شدن مكانيزم بياني،شعر هاي خصوصي انتزاعي او هستند.
  

هیچ نظری موجود نیست: