۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

وسواس شعر


یادداشتی برمجموعه شعر

" بنفشه های لای برف " بهاره فریس آبادی


از اتفاق های درست وسنجیده ای که این روزها میان شاعران هم نسل من می افتد و باید از آن به نیکی یاد کرد وبه احترامش کلاه از سر برداشت ،رفتار برخی از شاعران جوان است که یاد گرفته اند ، هیجان چاپ مجموعه شعراول را - تا زمان مناسب اش - در خود سرکوب کنند وانتشارآن راتا حد ممکن به تعویق بیندازند و تا زمانی که شعر خودش خبر ازانتشارنیاورده ، صبرکنند و دراین فاصله خوب بخوانند ، خوب بشنوند و خوب بنویسند ،یکی از شاعرانی که با خواندن مجموعه ی اولش به راحتی می شود فهمید ، او پیش از انتشارکتاب اش ، خوب مشق شعر کرده ، که حالا وقت آمدن ، توانسته به درستی حرف هایش را بزند ، بهاره فریس آبادی است.

مجموعه ی کوچک " بنفشه های لای برف " نشان ازحضور شاعری دارد که وسواس شعر به او این اجازه را نمی دهد که شعر را تنها از وجهی بنگرد که مرسوم ترین وجه آن میان خوانندگان شعر است : کلام مخیل یا کلمات و سطوری با بار شاعرانگی بالا .

شاعرانگی شعرهای فریس آبادی همراه هستند با تصاویری که از پرواز بلند خیال شاعر برگرفته شده ودر قالب های متفاوتی -بنا به فضا و موقعیت های شعر - طرح ریزی و ساخته شده اند

به کشف اجرام آسمانی رنگین / دست های تو / نازل شده بر شانه های من / دود بلند می شود از کنده ی تری / کنارحیاط /

باد می وزد از لای انگشت های تو / گلوبند مروارید . ص 54

بن مایه ی شعرها اغلب در وجه بیرونی خود با هم متفاوتند ، اما یک وجه درونی مشخص همه ی آنها را در زمینه -ای مشترک قرار می دهد و آن هم حزن واندوه معصومی است که در دورنمای شعر , شعر را برپا نگاه می دارد وحسی در خواننده برمی انگیزاند که به گمان من ورودی اصلی ساختمان شعر فریس آبادی محسوب می شود

زبان ساده ی شعرها به داد پرواز خیال شاعر می رسند و کمک می کنند که شعر ها هرکدام راهی زمینی پیدا کنندواز شهودی که شاعر در آن غوطه ور است ، دریچه ای پیدا شود تا خواننده با روایت یا روایت های – گاه مختلف وهمزمان - آن هم سان سازی کند , تمامی شعرها صاحب فرم های مشخص هستند وهرکدام پیشنهادی هستند که شعر پیش روی خودش و مخاطب اش می گذارد نه اینکه به رسم معهود این روزها با – نوار زخم بندی – به شعر الصاق شود ؟!

هی فکر می کنم /این روزها ،زیاد فکر می کنم / به نه آنقدر زیبا / که کاش بودم / ونه آنقدر خوب / که فکر می کنم ص 9

موسیقی جزء تفکیک ناپذیر شعرهاست ، ممکن است موسیقی در همه ی شعرها خیلی برجسته وبیرونی نباشد اما درتمامی آنها علاوه بر اینکه نقشی فرمی و ساختاری را بازی می کند ،عهده دار یکی از زمینه های شعر هم هست گویی سرزمینی است که راه شعر حتم از آن می گذرد و می دانیم شعری که ریشه هایش در زمین موسیقی باشد ، برگ برنده ای در برابر دیگری دارد.

قلاده ای که پیچیده به دور گردنش من ام / پاره پاره دریده گرگ پیراهنم / با دروغ بزرگی که از ابتدای راه/ گرگ ام / به رد برادران خودم / گرگ ام / به بوی میش دغل / یا / میش ام از ابتدای راه !؟ ص 24

هر چند تمامی شعرها صاحب روایت مشخص هستند اما هیچ کدام آنها روایتی خطی ، نرمال و پله ای ندارند. برای شاعر روح روایت اهمیت دارد تا بتواند از آن قابی بسازد برای حرف هایش ، مخاطب با اینکه خطوط بیرونی روایت را از دست نمی دهد اما مدام در حال ورود وخروج به فضا های میانی، میان فضاهای میانی شعر است این شکل از روایت وقتی رازناک تر وآلوده به دود و عود می شود که شاعر زاویه ی استفاده از انتزاع اش راباز ترمی کند و وجهی از انتزاع را می آفریند که میان امرعینی وامر ذهنی در رفت وآمد است و حاصلش نمونه ی تازه ای از تخیل – درشعر- است

در تاریکی اتاق / مردی / با کسالت کال نارنج در دهانش / مرا صدا می کرد ص 45

بنفشه های لای برف / بهاره فریس آبادی

چاپ اول -1388

انتشارات اهنگ دیگر

شمارگان : 1100نسخه

هیچ نظری موجود نیست: