۱۳۸۷ دی ۱۳, جمعه

قرار نیست اتفاقی بیفتد




یادداشتی بر کتاب سمفونی سپیده دم



بی پدر / من این دایره بی راه را / بارها دور زده ام

حالا تو می گویی جای علامت تعجب كجاست ؟ /

همین جاست / بیا ... !




خیلی فكر كردم چگونه می شود این سطرها، یك افتتاحیه ی جان دار برای یك شعر خوب شوند چند بار خواندم، هیچ سطر یا كلمه ی غریبی ندیدم، هیچ پیچ تاب عجیبی، در ساخت و فرم و حتا شكل گیری و زایش زبان، باز كه خواندم رسیدم به اینجا كه انگار اصلن قرار نبوده شعری نوشته شود و اینكه من با كمی ارفاق می توانم بگویم انگار هیچ تقلای شاعرانه ای در صورت این سطرها اتفاق نیفتاده است ...

به همه ی اینها فكر كردم تا جوابم را – اتفاقن – خود این ها دادند . همین كه انگار كار عجیبی در صورت شعر و در ساخت و زبان نشده است، این سطرها مبدل به یك افتتاحیه ی درخشان شده اند همین جادو و سحری كه در پس و پیش این سطور نشسته اند مرا مجاب می كند كه نكته برجسته و تسخیر كننده ی این شعرها (سمفونی سپیده دم) همانا ساخت و فرم ساده و ایجاز عجیب آنهاست، ایجازی كه از دل كلمات گریخته است و به ساحت شعر آمده است . اغلب شعرهای این دفتر یك صفحه و یا یك صفحه و نیم هستند و این خود نیز نشانگر توجه بیرونی شاعر به ایجاز در شعرهای تازه اش هست و مهم، پوشاندن جامه ی ایجاز به تن كلماتی ست كه سادگی اصل شان است و عمق و بزرگی نسبتی ست كه در وجودشان دیده می شود، ایجازی كه منجر می شود شاعر با واژه هایش بسازد و به آنها قناعت كند اما نه قناعتی از سر تمسك كه جنسش در این گونه ایجاز بی شك سخاوت است ... ایجاز بوجود آمده در شعرهای صالحی هیچ گاه به پیچیدگی هایی كه این روزها در شعر مرسوم شده نمی انجامد و باعث گیجی و گنگی و آزار روح خواننده نمی شود . كه از قضا- ایجاز- مولفه ای ست كه خواننده را با خودش می برد آن جا، كه قرارست هر شعر خوبی ببرد . (كیست كه بداند كجاست ؟)

اساس انتخاب درست كلمات و رسیدن به زبان ساده، منجر به پیدایش یك ساختار ساده و عاری از پیچ و تاب شده است و همین فرم مخصوص ساده، تعلیق و خوانش های متفاوت را به خواننده می دهد بی اینكه شاعر كلمات را چند دور، دور سر خود و مخاطبش بگرداند

زبان مجموعه شعر سمفونی سپیده دم ادامه ی منطقی و تكمیلی همان زبان گفتار تاكید شده توسط سیدعلی صالحی است . می خواهم همان كه گفتم را كمی باز كنم، این كه انگار شاعر قرار نیست شعر بگوید یا بنویسد اما محصول نهایی هم نشستن كلمه هایش كنار هم، می شود شعری كه ...

كلمه های ساده و پیوند آنها با هم منجر به پیدایش و زایش یك زبان ساده می شود كلماتی كه به شكلی كاملن درونی ارتباط با حس و عاطفه ی زبان و حس و عاطفه انسان دارند را در ساخت اغلب شعرهای این دفتر می توان دید (درست نمی دانم كه قدرت و نیروی عاطفی مستتر در زبان فارسی به راستی بیش از زبان های دیگر است‌) عاطفه گویی، مهم ترین است برای شاعر، عاطفه ای (شهودی) كه مولود شعور است برای شاعرش، راه را برای كلمه ها باز می گذارد تا بیایند و شعر شوند، كلماتی كه در كالبد گاهی متفاوتند اما روحشان از یك قبیله ی مشترك برخواسته است ( نظر خوانندگان عزیز را جلب می كنم به دو عنصر متضاد در كار دو شاعر، كه هر دو به نفع شعر به كار گرفته شده اند یكی برجستگی خرد و شعور در شعر دكتر ضیا موحد و دیگری عاطفه و احساس در شعر سیدعلی صالحی)

سیالیت و حركتی هم كه در شعرهای صالحی دیده می شود ناشی از روح مشترك میان كلمات شعرش هست كه از سرچشمه ی شهودی شاعر جاری شده است . انعطاف موجود در زبان شعرهای این دفتر، باز هم مرا می رساند به همان موضوع اول كه انگار قرار نیست ماحصل مشترك این كلمه ها شعر شوند، صالحی در جریان خلق شعرهایش انگار مدام از جریان خودكامه ی زبان یا زبانی كه بخواهد به نوعی سایه استبدادش را در شعر جولان دهد می گریزد و همین درهم شكستن و انعطاف پذیری در سیر زبان به نوعی آزادی می رسد كه این آزادی همانا ساخت و شاكله ی شعر او را شكل می دهد او روح رهای زبان را در می یابد و آن را تن پوش كلمه ها می كند كه حاصل این تن پوشانی، همانا خلق فضاها، اشیا، مكان ها، زمان ها و ... كه شعرش را می سازند ...

ساعت / پنج ونیم بامداد است / هنوز بیدارم / چیزی دارد دور و بر سرم / سایه می آورد / روشنایی می برد / كاری دارد حتما / ...

وقتی این سطرها را می خوانی به نظرت نمی آید كه شعری خوانده ای اما با دوباره و چندباره خوانی و كمی نزدیكی به فضای آن به تاویل و تفسیرهای مناسبی در قامت یك شعر می رسی، انگار شاعر با خاطراتش حرف می زند یا با خودش خلوت كرده است . فرا روی از جریان، تعریف ها و مختصات جا افتاده در اذهان مخاطب نیز مسیری را پی ریزی می كند كه با تصویرها و بافت همیشگی خوانش شعر متفاوت و تا حدی غریبه می نماید و در این جا شاید بتوانیم این قاعده را بپذیریم كه از چیزی بیرون شعر و حتا از ضد شعر به شعر برسیم، انگار اینها زمزمه ها یا وردهای زیرلب شاعر است كه به راه افتاده اند و به زبان رسیده اند یعنی راهی را طی كرده اند كه از آنسوی زبان آغاز شده و برای نمایش خودشان دست به دامان كلمه ها و زبان شده اند تا بتوانند حیات و تولد شعری شان را نشان دهند . شاعر روش و مدلی تعریف شده برای شعرش ندارد آزادی و رهایی ذهنیت شاعرست كه تن پوش كلمات می شود و شعرهایی می سازد كه پیش از تولد شكل خود را یافته اند شعرهایی كه در یك جهان انتظاری به قدر كافی رشد یافته اند كه وقتی به جهان كلمه ها و كاغذها می آیند، سادگی و صمیمیت شان است كه رخ نمایی می كنند نه شكل و پیچ و تابشان ...

« سمفونی سپیده دم » متشكل از چهار حلقه است، به نام های كیمیا و سرغیب – در غیاب زن، پیاله و گل سرخ زمزمه ی دعای آزادی – پنج بر نوشته از الواح بابلی كه به نوعی نمایانگر مرزبندی و محدوده ی شعرها در ژانرهای مختلفی هم چون فردی و خصوصی / عاشقانه / اجتماعی و سیاسی است ... به گمانم این تقسیم بندی و چینش در كمال درایت صورت گرفته است چرا كه با كمی فاصله گرفتن از شعرها می شود گوناگونی فضای آنها را احساس كرد به شكلی كه این دفتر می تواند به ذایقه و میل مخاطب های گوناگونی پاسخ دهد حتا در جاهایی شاعر دست به رفتارهایی زده است كه نظر مخاطب را به توانایی و تسلطش به زبان و ساخت و كلاً عرصه ای به نام شعر جلب می كند، البته این موضوع نیز كاملا عامدانه و هوشمندانه در این مجموعه گنجانده شده است، در این دفتر به شعرهایی می رسیم كه انگار نباید در جستجوی معنای نهفته ای در آنها باشیم و تنها می بایست به احساس ناب شعر تكیه كرد و یا حتا گاهی تنها لذت زبان (اصوات، واج های آوایی، حروف، كلمات ) در شعر است كه مخاطب را با خود می برد . بی اینكه او در پی معنایی باشد تا حد زیادی از جریان شعر مجاب می شود این شعرها گاه به شكلی وردگونه حریف ذهن مخاطب می شوند، اورادی كه از سایه ی حضور اصوات شكل می گیرند و به گونه ای شاید در تلاش برای رهایی از قالب های كلمات هستند

لیا به لیل لا، به لنا / دیگر چه دارد این جهان بی من منا / كه من ات / می بیاورم از میل نابه نا / به رفت می رود از آی آمدن / ...

گویی اهمیت اصلی در این شعرها تنها شعر است نه ساخت و نه محتوا، حتا به شكلی زاده می شوند كه آوا و گفتارشان بر نوشتارشان می چربد. انگار الویت با پیدایش و ظهور آنهاست نه صرفن تاكید بر نوشتار شعر ... می دانیم كه مدعیان الویت گفتار برای اثبات ادعای خویش می گویند ؛ گفتار در تاریخ بشر مقدم بر نوشتار بوده است و به همین منظور جایگاهی ثانوی برای نوشتار قائل می شوند و همین طور، « دریدا بر این باور است كه واقعیت نوشتار در پی واقعیت گفتار می آید » ١ و نیز « سوسور كه گفتار را به مثابه ی اولین و حقیقی ترین سطح زبان می ستاید » ٢

صالحی در آخرین مجموعه اش نیز شبیه به كارهای گذشته اش به استفاده ی مكرر از نشانه، سمبل، نماد، استعاره و ... پرداخته است

بعدها / یكی یكی دیدند / قرائت مه آلود ماه / مشكل تر از اشاره به فانوس است ...

و بسیاری از حرف هایش را در سایه ی نماد و استعاره عرضه كرده و شاید با این روش از سركوب و سانسور آنچه در ذهن و اندیشه اش می گذرد، پرهیز كرده است

حیفم می آید كه به اسامی شعرهای این دفتر اشاره نكنم و یادداشتم را تمام كنم ... عنوان شعرهای این دفتر تنها عهده دار شناسنامه دار كردن یك اثر نیستند كه معمولن ارتباط معنایی میان آنها و محتوای شعر به شكلی انتخاب شده است كه مخاطب در عمق شعر پیوند رفت و برگشتی و تكمیلی برقرار می كند اسامی شعرها عهده دار بخشی از مسئولیت موضوع / ساخت / و شكل شعر را به عهده دارند

سمفونی سپیده دم شاید آغاز مرحله ی جدیدی در كارهای سیدعلی صالحی باشد ... باید منتظر ماند .





١ و ٢) نشانه شناسی كاربردی / فرزان سجودی / نشر قصه .

- شعرها از كتاب سمفونی سپیده دم / چاپ اول ١٣٨٦/ انتشارات نگاه .

هیچ نظری موجود نیست: