۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

عینک ها با چشمان خودشان می نگرند

نگاهی به مجموعه شعر رسول رخشا

  سبا پاکدل

 



"از پشت عینک من" مجموعه شعر رسول رخشا، اسفند 1389 توسط "موسسه انتشاراتی آهنگ دیگر" روانه ی کتابفروشی ها شد. اشعار در فاصله ای رخ می دهند میان چشمان شاعر و عینک او، میان دوسویه گی ِ راهی برای نگریستن. درک اشعار رخشا همچنین نسبیتی ست میان دو جزء؛ صدا و معنا. پل والری[1] می گوید: "شعر آونگی است کـــه میان دو قطب صدا و معنا نوسان می کند.[2]" فاصله ای که واژه از صدا تا معنا می پیماید در شعر حرکتی دایره وار دارد؛ آوای ِ کلمه پس از شنیده شدن فراموش نمی شود زیرا برخلاف عادات زبانی، قراردادها را می شکند و خواننده را وادار به تامل می کند، تا مقطعی که به معنا و کنش بیانجامد و در نهایت، آوای کلمات ِ شاعر در ذهن خواننده باقی می ماند و تکرارش، عبارات را ملموس می کند. برای پیمودن این دوسویه گی در اشعار رخشا، گاهی بهتر است اشعارش را با صدای بلند بخوانیم و حتی گاهی بعضی از عبارات را چندبار بلند تکرار کنیم. "خیابان ها هرز می روند/ زیر پاهایم/ خواب ها/ زیر پلک هایم ... ( "حرف های آدم هم، ته می کشد"، ص 28) " همان طور که والری گفته است: "شعر، هنری مبتنی بر زبان است؛ ترکیبات معینی از کلمات می توانند عاطفه ای را تولید کنند که سایر ترکیبات نمی توانند، و ما آن ها را ترکیبات شعری می نامیم.[3] "


رسول رخشا، شاعری کم و بیش نزدیک به رویکرد ایماژیست ها[4] است. او برای بیان مقصودش از تصاویر خیال بهره می گیرد و زبان اش به زبان گفتاری بسیار نزدیک است[5]. تصویر در اشعار او، صرفنظر از هر نکته یا رمزی، ارزشی مستقل دارد و با نگاهی عینی و بصری به توصیف کشیده می شود. بیش از نیمی از اشعارش در ایجاز و کوتاه گویی و در عین حال صراحت و وضوح گفته شده اند، بی آنکه تعمدا بخواهد مخاطب خود را در مواجهه با چالشی پیچیده و فلسفی قرار دهد، پدیده ها و درونمایه هایی همچون روزمرگی، دروغ، آفرینش، سفر، مرگ و ... را با بیانی ساده به تصویر می کشاند. "به احترام تو بوده است/ که هر شب/  به جفت شدن ناگهانی عقربه ها/ خیره مانده ام.("هیچ گفت و گویی بی دلیل نیست"، ص 34) "

در میان علائم نوشتاری، رخشا بیشترین استفاده را از سه نقطه در شعرش دارد. اما کارکردی که سه نقطه اینجا پیدا کرده است گاهی بدیل بخشی از شعرش می شود؛ گویی گوینده ی اشعار، خودآگاهانه کلماتی را ناگفته برای مخاطب جا می گذارد. جای خالی با دلالت به کل شعر، بی هیچ جانشین ِ تحمیل شده ای، فرصتی به خواننده می دهد تا خودش ناگفته ی شاعر یا گوینده[6] را خلق کند. عنوان یکی از شعرهای کوتاه او "نسبت به ..." است. جایی دیگر می نویسد: "این روزها زود خسته می شوم/ از بوی تلخ قهوه در اتاقت/ از طعم دهانت که نعنا/ از حرف هایت ... ("با لبخندت خداحافظی می کنم"، ص 56)" او تعمدی بخشی را حذف می کند؛ که گاهی به خاطر مشخصا فرم آن شعر، ادامه دادن را بی دلیل و اضافی می بیند و اثر را به ایجاز می کشاند. "جیغ می زنم/ شبیه کلاغی/ که از ارتفاع یک کاج... ("سقوط در صدای یک کلاغ"، ص 66)" و گاه در روند فرمی شعرش به گونه ای پیش می رود که مخاطب، خودش ناخودآگاه ادامه را می سازد، همانند عنوان یکی از شعرها که پیش تر به آن اشاره شد.


 نگاه به کتاب شعر رسول رخشا را با شعری که عنوان کتاب هم هست پایان می دهم؛ یادتان نرود، با صدای بلند بخوانیدش!: "برف که می بارد/ رد پاها پیدا می شود/ همیشه دیر می فهمم/ که در حال ِ رفتنی. ("از پشت ِ عینک ِ من"، ص39)"


سبا پاکدل
فروردین 1390






[1]  Paul Valéry ، متولد ۳۰ اکتبر ۱۸۷۱ - درگذشته ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۵، شاعر، نویسنده و فیلسوف فرانسوی

 فصلنامه ی فلسفی، ادبی، فرهنگی ارغنون، شماره چهارده، 1383[2]

 شعر و تفکر تجریدی، پل والری، ترجمه هاله لاجوردی[3]

 از جمله مکتب های ادبی که گروهی از شاعران انگلستان و امریکا در اوایل قرن بیستم بین سالهای 1912-1917 به وجود آوردند. [4]

 واژه نامه هنر شاعری، میمنت میرصادقی (ذوالقدر)، ص 28

هیچ نظری موجود نیست: