۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

نخستین شعر شکسته ( نیمایی)



سومین یادداشت شاعران - درباره‌ی شمس جهان کسمایی
نویسنده: رسول رخشا



پس از معرفی ابوالقاسم لاهوتی و تقی رفعت در یادداشت‌های قبلی، اکنون به طور مختصر مروری داریم بر جایگاه و مرتبه‌ی شاعری به نام شمس کسمایی که در شکل‌گیری شعر به شیوه‌ی امروزی و روش‌های برخورد با آن - البته پیش از نیمای بزرگ - تأثیرگذار بوده است.



در گفت‌وگویی که با پوران فرخزاد انجام شده بود – نمی‌دانم کی و کجا - خواندم:
"شمس کسمایی" مادر شعر مدرن ما بود، همان‌طور که "نیما" پدر شعر مدرن ماست.
حالا که بنا دارم یادداشت کوتاهی درباره‌ی "شمس کسمایی" بنویسم، این جمله مدام قد می‌کشد و خودش را به ذهن‌ام می‌رساند و نقش تابلویی را بازی می‌کند که از پیش رویم کنار نمی‌رود و انگار هم نمی‌شود کاریش کرد...
هر چند پر واضح است که شرایط شکل‌گیری و نمود پیدا کردن گزاره‌ی، "نیما" پدر شعر مدرن ماست با گزاره‌ی "شمس کسمایی" مادر شعر مدرن ماست، تفاوت‌های آشکار دارد که بر هیچ اهل شعری پوشیده نیست.
خلاقیت و تلاش مستمر همراه با هوشیاری‌های مداوم نیما یوشیج در نهایت منجر به دگرگونی بنیادین در عرصه‌ی شعر روزگار خود شد و او توانست کوشش‌های شاعران پیش از خود را، یعنی کسانی هم چون ابوالقاسم لاهوتی، تقی رفعت، شمس کسمایی و جعفر خامنه که شعر و نگاه‌شان برگرفته از روح نوخواهی و تجدد دوران خویش یعنی مشروطه‌طلبی در ایران بود به سرانجام ممکنی برساند.
کسانی هم چون "شمس کسمایی" یکی از زمینه‌سازان دست‌یابی به شعر امروز ایران پیش از نیما بوده‌اند، توجه به موضوع تجدد و نوگرایی در برابر سنت‌های موجود در دوران مشروطه توسط او و همفکران‌اش به خصوص در عرصه‌ی شعر مسبب حرکت‌های مهمی در سرنوشت شعر ما شده است... موضع‌گیری‌های اجتماعی/ سیاسی همراه با تفکرات سوسیالیستی شاعران پیشرو آن دوران که ناشی از آشنایی شاعران با زبان‌های خارجی و تفکرات خارج از ایران بود و بازتاب آن‌ها در شعرها به تدریج بدل به یکی از راه‌های برون رفت از قالب‌بندی‌های رایج دوران شد.
به گمان من ابوالقاسم لاهوتی، تقی رفعت، شمس کسمایی و جعفر خامنه مربع شعر مدرن ما را پیش از نیما شکل داده‌اند و هر کدام توانسته‌اند یکی از چهار ضلع مربع ترسیم کنند و سهم قابل توجهی در چگونگی رویکردهای جدید شعری و شکستن اسلوب‌ها و ساختارهای سنتی و کهنه و سنگ شده‌ی دوران خویش داشته‌اند... در یادداشت‌های گذشته به طور مختصر درباره‌ی ابوالقاسم لاهوتی و تقی رفعت و خدمات ارزنده‌شان به شعر مدرن یاد کردم و در یادداشت بعدی هم سعی می‌کنم که درباره‌ی جعفر خامنه بنویسم تا اضلاع مربع شعر مدرن ما در آن دوران کامل شود.
نخستین شعر شکسته (نیمایی) توسط شمس کسمایی نوشته شد و همین امر یعنی شکستن قالب‌های سنتی در شعر توسط او شاید مهم‌ترین دلیلی باشد که از او با عنوان مادر شعر مدرن یاد می‌کنند...
جنبش مشروطه در ایران سرچشمه‌ی تحولات بزرگ و متفاوت ِ غیر قابل انکاری در عرصه‌های سیاسی، فکری، فرهنگی، مدنی، اجتماعی و... بود که بی‌تردید یکی از بارزترین آن‌ها در حوزه‌ی فرهنگ و هنر، شعر بوده است و تغییر بنیادی در ساختار بیرونی و درونی شعر...
جای توجه و خوشحالی دارد که یکی از چهار شاعر نامبرده که پیش از نیما در شکل‌گیری شعر معاصر تأثیرگذار بوده، زن بوده است و به نوعی حضور یک شاعر زن در آن دوران و تأثیر اندیشه و تلاش‌های او برای تغییر در ماهیت شعر مدرن ما جای درنگ‌های فراوان دارد که بی‌گمان از حوصله‌ی این یادداشت بیرون است.
"شمس کسمایی" در سال ۱۲۶۲ خورشیدی در شهر یزد متولد شد و همان جا با بازرگانی به نام حسین ارباب‌زاده ازدواج کرد و به همراه وی به روسیه رفت و ده سال در عشق آباد روسیه زندگی کرد، در این زمان شمس زبان روسی می‌آموزد... در سال ۱۲۹۷ به همراه دو فرزندشان صفا و اکبر به ایران باز می‌گردند و در تبریز ساکن می‌شوند...
تبریز در آن سال‌ها مرکز ثقل تحرکات اجتماعی و انقلابی ایران است، سال‌هایی‌ست که شیخ محمد خیابانی مشغول سازماندهی مردم برای یک خیزش اجتماعی، و تقی رفعت در کار تشکیل هسته‌های مبارزاتی در عرصه‌ی شعر، برای مبارزه با شعر سنتی – بازگشتی‌ست. عرصه‌ی عمل این هر دو نیز نشریه تجدد است... شمس کسمایی که اقامت‌اش در روسیه مقارن با شکل‌گیری و گسترش سوسیالیم انقلابی‌ست به محض ورود به تبریز و وقوف به این‌که نظریات اجتماعی شیخ خیابانی و رفعت همان نظر مبارزان روس است، به گروه نویسندگان تجدد می‌پیوندد و شروع به نوشتن مقالات انقلابی می‌کند، عمده‌ترین مقالات شمس موضع‌گیری علیه قرداد ۱۹۱۹ است. شمس که زبان‌های فارسی و روسی را می‌دانست، در تبریز، ترکی را نیز می‌آموزد که در آن روزگار به سبب مراوده‌ی فرهنگی بین روشنفکران ایران و ترکیه عثمانی زبان بسیار زنده و فعالی بود. شمس زنی روشنفکر، فعال، و جمع‌گرا بود که خانه‌اش در تبریز محفل هنرمندان و اندیشمندان بود...
بعد از این‌که رفعت کشته شد، رضاه شاه به قدرت رسید و لاهوتی برای همیشه از ایران گریخت، حسین ارباب زاده – همسر شمس کسمایی – در سال ۱۳۰۷ در گذشت و شمس حالا بعد از دست دادن پسرش با تنها دخترش صفا تنها مانده است، به یزد می‌رود و چند سالی آن‌جا می‌ماند. و بعد با همسر جدیدش محمد حسین رشتیان به تهران می‌آید و در خیابان دانشگاه اقامت می‌گزیند. شمس کسمایی در ۱۲ آبان ۱۳۴۰ در سن ۷۸ سالگی در گمنامی در گذشت. او را در گورستان وادی اسلام شهر قم به خاک سپردند... و دیوانش گم شد ." ۱
در سال ۱۲۹۹ خورشیدی مجله‌ی آزادیستان به سردبیری تقی رفعت منتشر شد که رفعت در آن شعرهایی از شمس جهان کسمایی را به چاپ رساند.

تا تکیه‌گاه نوع بشر سیم و زر بود
هرگز مکن توقع عهد برادری
تا این‌که حق به قوه ندارد برابری
غفلت برای ملت ما مشرق خطر بود

آن‌ها که چشم دوخته در زیر پای ما
مخفی کشیده تیغ طمع در قفای ما
مقصودشان تصرف شمس و قمر بود

حاشا به التماس بر آید صدای ما
باشد همیشه غیرت ما متکای ما
ایرانی از نژاد خودش مفتخربود



«فلسفه امید»

ما دراین پنج روز نوبت خویش
چه بسا کشتزارها دیدیم
نیکبختانه خوشه‌ها چیدیم
که ز جان کاشتند مردم پیش

زارعین گذشته ما بودیم
باز ما راست کشت آینده
گاه گیرنده گاه بخشنده
گاه مظلم گهی درخشنده
گرچه جمعیم و گر پراکنده
در طبیعت که هست پاینده
گردمی محو باز موجودیم

کسانی هم چون شمس کسمایی، تقی رفعت یا ابوالقاسم لاهوتی به شکلی بنیادی در ظهور و بروز شعر مدرن ما مؤثر بوده‌اند و تلاش‌هایشان زمینه‌ساز کلیتی شده است که تفکر و شکل فضای شعر امروز ما را محیا کرده است. به همین سبب تأکید می‌کنم ارزش و اعتبار این شاعران و متفکرانی از این دست شاید تنها به آثارشان در قالب شعر و مقاله محدود نشود و چیزی باشد فراتر از این موضوع. و با طرح این موضوع لابد بدیهی می‌نماید که در شعرهای به‌جا‌مانده از این شاعران آثار ضعیف از نظر ارزش‌های زیباشناختی شعر به طور کل و درون‌مایه شعر به طور خاص دیده شود و تأکید من نگارنده‌ی این یادداشت‌ها در عباراتی نظیر، نخستین شعر مدرن یا نخستین شعر شکسته و... بیش‌تر به دلیل اهمیت در زمان این رویکردهای متفاوت و خاص بوده است نه ارزش داوری در برابر چیستی آن‌ها...
به عنوان مثال اهمیت رفتارهای شعری شمس کسمایی و نوآوری‌هایش در این عرصه مربوط می‌شود به نوآوری‌های او در دو شکل. اول، نوآوری‌های مضمونی و محتوایی او که در همان قالب‌های کلاسیک شعر عرضه می‌کند و در واقع مضمون‌های نو در جامعه در قالب‌های سنتی و کلاسیک ارائه می‌شوند و دیگری شکستن اوزان و قوالب سنتی در شعر اوست، او با شکستن فرم و ساختار بیرونی شعرش چهره‌ی تازه‌ای به شعر خود می‌بخشد.

«پرورش طبیعت»

ز بسیاری آتش مهر و ناز و نوازش
از این شدت گرمی و روشنایی و تابش
گلستان فکرم
خراب و پریشان شد افسوس
چو گل‌های افسرده افکار بکرم
صفا و طراوت زکف داده مأیوس...

یکی، پای بر دامن و سر به زانو نشستم
که چون نیم وحشی گرفتار یک سرزمینم
نه یارای خیرم
نه نیروی شرم
نه نیرو نه تیغم بود، نیست دندان تیزم
نه پای گریزم
از این روی در دست هم جنس خود در فشارم
ز دنیا و از سلک دنیا پرستان کنارم
بر آنم که از دامن مهربان سر برآرم.


منابع:
۱. تاریخ تحلیلی شعر نو، شمس لنگرودی جلد اول، نشر مرکز. (ص ۸۸ – ۸۶)
۲. شعر امروز، زن امروز/ علی باباچاهی، نشر ویستار

هیچ نظری موجود نیست: