خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، روز گذشته (يكشنبه، 17 مهرماه)، نشست معرفي مجموعهي شعر «از پشت عينك من» سرودهي رسول رخشا همراه با شعرخواني تعدادي از شاعران در مؤسسهي كارنامه برگزار شد.
در ابتدا، رسول رخشا چند شعر از كتابش را به همراه چند شعر جديد خواند و در ادامه، حافظ موسوي در سخناني گفت: لازم ميدانستم در اين نشست شركت كنم؛ چرا كه از سال 81 -82 رسول رخشا را ميشناسم كه جوان پيگيري است و بدون هياهو و كمادعا كار كرده، بدون توهماتي كه خيليها درگيرش هستند. نكتهي ديگر، خود جشن كتاب و منتشر شدن يك كتاب است كه به نظر من، انتشار يك كتاب خودش يك اتفاق است.
اين شاعر سخنانش را دربارهي شعرهاي رسول رخشا اينطور شروع كرد كه او با پيگيري، از اين شعرها فراتر ميرود، و گفت: بخشي از شعرهاي اين كتاب در جريان ضالهي سادهنويسي كه دربارهي آن بحث ميكنند، ميگنجد و متكي بر يك لحظه است؛ اما بخشي از اجراها جور ديگري است؛ به گونهاي كه در برخي از شعرها، برشهاي امپرسيونيستي را داريم كه اگر خواننده آنها را كنار هم بگذارد و دنبال كند، اتفاق خوبي است.
موسوي در ادامه عنوان كرد: منظرهاي روايت در كتاب «از پشت عينك من» اغلب يا داناي كل است يا تخاطبي كه هر كدام امكاناتي را ايجاد ميكند. شايد عنصر اولشخص در شعرها مقداري زيادي باشد؛ اما وقتي راوي يا من پايش را بيرون ميكشد و راويِ گم و پنهان داريم و فاصلهگذاري اتفاق ميافتد، با شعر كاملتر و بينقصتري سر و كار داريم.
او همچنين متذكر شد: رسول رخشا با زبان برخورد سرراستي دارد و از زبان معيار عبور نميكند. اما آنچه در همين زبان ساخته ميشود و يكي از چيزهايي كه شعر امروز فراموش كرده، بعضي جنبهها و داشتههاي شعر كلاسيك مثل عنصر تخيل و تصوير و ايماژ است. ممكن است بعضي بگويند ديگر تصوير چه جايي در شعر دارد؟ اما نبايد فراموش كنيم كه بازگشت به گذشته و از آن كندن و به الآن آوردن ميتواند راهگشا باشد. زماني تصوير، تشبيه و استعاره جنبهي تزييني داشتند؛ اما جايي اينها در خود شعر اتفاق ميافتند و شعر با آنها پيش ميرود؛ مثل كارهايي از پاز يا بودلر يا مثلا كار آتشي كه از متخيلترين شاعران ماست. با اين بهانه كه ديگر تصوير در شعر امروز كاربرد ندارد، موافق نيستم.
حافظ موسوي با بيان اينكه كار شعر، انجام برخي كشفهاست، در ادامه عنوان كرد: از اهميت تصوير در شعر نميتوان غافل شد و اين امكاني است كه وجود دارد و ميتوان از آن استفاده كرد.
او همچنين تمهاي عمومي مجموعهي شعر «از پشت عينك من» را رابطهي زن و مرد،نوستالژي دوران كودكي، اضطراب، مرگ، زندگي مدرن و تكرار كسالتبار آن دانست و گفت: اينها معمولا فينفسه امتيازي براي كار نيستند. مهم اين است كه ما چطور از اين مصالح، شعر خود را بسازيم. رخشا به عنوان اولين مجموعه، سنگپايهي خوبي گذاشته است. به زبان به آن معنا بياعتنا نيست، در كارش استعاره و تخيل دارد؛ اما همهي اينها فعلا متعادل است. چيزي كه در زبان شعر رخشا ميتوانست اتفاق بيفتد، اين بود كه كافي بود چاشني اجراي دراماتيك را به آن اضافه كند و زبانش دچار شكست شود. شايد منتقد مجاز نباشد اينطور حرف بزند؛ اما اينها امكانات پيش روي شعر اوست و امكانات متن، آنها را به ما نشان ميدهد.
موسوي در بخش ديگري از صحبتهايش گفت: مهم اين است كه ببينيم رسول رخشا با اين شعرها يك دنيا ساخته يا نه و سر آخر، يك دنيا دارد يا نه؟ مصالح اين دنيا وجود دارد، آنجا كه از سيب متعارف صحبت ميكند، فايده ندارد و سيب شعر رخشا نيست؛ اما به نظر، سيب ترش مال خودش است. رفتارش با برف هم اين قابليت را ايجاد ميكند كه بگوييم اين برف خصوصي شاعر است. همينطور سهشنبه. كار شاعر اين است كه اين سهشنبه را سهشنبهي خودش كند كه او به اين موضوع نزديك شده است.
اين شاعر همچنين اظهار كرد: شخصا علاقهمندم پشت شعرهاي يك آدم بتوانم يك روح كلي را پيدا كنم. روح كلي شعرهاي اين كتاب، ترديد است.
او در ادامه متذكر شد: نوشتن شعر خوب تقريبا كاري ندارد؛ شعر حتا بايد يك ذره بد باشد. شاعر بايد مرز شعر خوب را بشكند و يك دنيا بسازد. مهم اين است كه چطور زاويهها را بشكند و با مصالح كارش، يك دنيا بسازد. اميدوارم رسول رخشا در شعرهاي بعدياش، دنياي كاملتري بسازد.
در ادامهي اين نشست كه با حضور شاعراني همچون سيدعلي صالحي همراه بود، محمدعلي سپانلو كه به تازگي دورهي شيميدرمانياش تمام شده است، به همراه يك شعر، آخرين شعرش را هم با نام «فعلا خداحافظ» خواند.
جواد مجابي، فرشته ساري، شهاب مقربين، كتايون ريزخراطي، سعدي گلبياني، علي مسعودينيا و سهند آقايي، شاعران ديگري بودند كه در اين نشست شعر خواندند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر