۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

پناه بر کدام شعر ؟

درباره آب و باد وبرگ ... مجموعه شعرعباس کیارستمی
رسول رخشا
1
عباس کیارستمی هنرمندی جهانی ست، او طی سال های متمادی توانسته هنرش را طوری خلق وعرضه کند که از مرزهای یک جغرافیای خاص عبور کند و با مخاطبان فراوانی ارتباط برقرار کند به شکلی که دیگر مخاطبان آثارش محدود به یک زبان یا فرهنگ معین نباشند. آثار هنری او این بخت را پیدا کرده اند که از چهار گوشه جهان مخاطب خود را داشته باشند طوری که هر جا نامی از عباس کیارستمی باشد علاوه بر افزودن اعتبار به آن وضعیت هنری ، مخاطبان و طرفداران خاص هنر او پیدا می شوند به شکلی که دیگر خیلی مهم نیست،کار هنری او فیلم باشد یا عکس ، نقاشی باشد یا ویدیو آرت ، اینستالیشن یا کانسپچوال، فرق چندانی نمی کند هرکجا که باشد وهر کنش هنری انجام دهد اغلب مورد توجه و محبت خاصی قرار می گیرد که متفاوت از- دست کم - دیگر هنرمندان سرزمینش اش است ،چه در حراج های هنری ، چه در گالری های معتبر جهانی و چه در فستیوال های درجه یک هنری دنیا ، نام عباس کیارستمی اغلب می تواند معادلات از پیش تعیین شده ی آن وضعیت هنری را تغییر دهد ، همه ی این دلایل روشن سبب می شود که دریابیم نام ونشان و اعتبار هنری عباس کیارستمی در هنر امروز جهان جایگاه ویژه ای است .کیست که منکر این اعتبار وجایگاه هنری او شود ؟ اعتباری که از کان تا ونیز ، از ونیز تا نیویورک ، از نیویورک تا توکیو مدام در سیاحت است

2
کیارستمی بااینکه در یک دهه اخیر توجهش معطوف به هنر جهانی وفراملی بوده است اما انگار سعی کرده فراموشش نشود که او یک ایرانی ست و لابد سرچشمه های هنر او در این مرزوبوم هم نهان شده است
تلاش او دررفتار خاص با هنرهای متفاوت ، از او هنرمندی متفاوت ساخته است به شکلی که مدتی ست کنش های هنری او محدود به سینما و هنرهای تصویری نشده و تا آنجا پیش می رودکه در زمینه ادبیات نیز فعال شده است. هنر ملی سرزمینش ، از شعر نباید غافل شد، با گزیده کردن غزل های شاعران کلاسیک هم چون حافظ و سعدی شروع می کند تا این که به مولوی ونیما یوشیج می رسد و حتی فراموشش نمی شود که خودش هم می تواند شعر بنویسد واین بار هنرمندی می شودکه ردای شاعری به تن کرده است و حاصلش "باد وبرگ "مجموعه ای ست از شعرهای کوتاه عباس کیارستمی .
پیش از اینکه کمی درباره "باد وبرگ "بنویسم ، اشاره می کنم که در روزنامه شرق سه سال پیش ، از توجه و تشویق کیارستمی به جورِ دیگر دیدن وخواندن ِشعرهای کلاسیک نوشتم و جانب کارش را گرفتم وگفتم که او در نحوه برخورد با این دو شاعر کلاسیک حافظ وسعدی-و ارایه گزیده نگری وانتخاب عصاره ی غزل ها و تاکید ودعوت مخاطب بر معنا کار قابل توجهی کرده است یعنی تقطیع آثاربه شکل امروزی ِشعر وانتخاب ِگزیده ای از یک غزل طوری که بار معنایی کلی غزل را به دوش بکشد هیچ تعارض ومنافاتی با یکپارچگی غزل کلاسیک ندارد که دست کم می تواند برای مخاطب ِکم خوانده وکم حوصله شعر عصای دستی باشد درخواندن...تردیدی ندارم که همه ی اینها درباره ی کیارستمی صادق وروشن است هرچند با انتشار مجموعه" آتش" احساس کردم این روند می تواند هم چنان ادامه دار باشد و نوبت به دیگر اثار کلاسیک هم برسد ، راستش این را خوش ندارم و حالا فکر می کنم که کاش گزینه ای از همه ی این شاعران در یک مجلد چیده می شد تا ضمن ارایه یک روش نوین، احساس تکثیر و تولید مکانیکی این آثار برخواننده مستولی نمی شد ، ازاین که بگذریم با خواندن کتاب "آب " مجموعه گزیده نگری شعرهای نیما  دیگر احساس  کردم این کارمی تواند - به لف ونشر مرتب ! - درباره ی شاعران نوپرداز دیگرمان هم ادامه دار شود مثلآ " خاک" می شود گزیده نوشتی از شعرهای شاملو یا  "برف" گزیده نگری شعرهای فروغ فرخزاد و بعد اخوان و آتشی و نصرت رحمانی و ...
در مجموعه " آب " آمده است : مانده از شب های دورادور/ برمسیرخامش جنگل /سنگچینی  از اجاقی خرد /اندرو خاکستر سردی ،این بند  بخشی ازشعر اجاق سرد است که انتخاب شده است و درکتاب گزیده نگری آمده است این پاره ازشعر قبل ازهرچیزی مرا به یاد تصویریا پلان های خاص فیلم های کیارستمی می اندازد و این چیزی نیست جز تمرکز وتاکید روی تصاویر و اتفاقات و نشانگر اشتیاق هنرمند در خلق تصاویر ماندگار ومتمرکز
در کنار رودخانه می پلکد/ سنگ پشت پیر/ روز/ روز آفتابی ست
این بند های شعر بطور جداگانه  و مستقل هم زیباهستند اما در رابطه با شعر نیما می توان گفت کل شعر حرف دیگری دارد به شکلی که گمان می کنم گزیده نگری دررابطه باآثار کلاسیک شاید یک رفتار تازه به شمار آید  و پیشنهادهایی به همراه داشته باشد اما درباره شعر امروز کارکرد چندانی ندارد چون بهر حال از هر شعری می توان بند ، سطر یا تصویری برگزید وبطور جداگانه نوشت یعنی نوشتن وبدل کردن یک شعر به چند پاره شعر کار چندان مهمی نیست ومتفاوت است از رویکردی که کیارستمی به کلاسیک ها داشته است
گاهی از این بندها تصویر بیرون می آید گاهی بدل می شوند به گزین گویه یا جمله ای قصار یا .. به هرحال گمان می کنم  نتیجه هر چه هست از سرنوشت شعر به دور است  

3
و اما باد وبرگ     
وقتی کتاب " باد وبرگ " را می خواندم با خودم گفتم کیارستمی آنقدرها هنرمند هوشیاروباهوشی هست که جملات قصار یا خوش بینانه اش ، تصاویر یا برش هایی از یک وضعیت مشخص را با شعر یکی نگیرد تا اگر کسی بعد از خواندن مجموعه گفت، آقای کیارستمی اینها که شعر نیستند ، او با لبخند محوی دست به  سمت عینکش ببرد وبعد از مکثی کوتاه بگوید من هم که نگفتم یا نخواستم شعر بنویسم ،جملات ، سطرها یا تصاویر یا کشف های آنی ام را نوشته ام ، با این دید شروع به خواندن کردم غافل از اینکه صفحه اول کتاب شعری ست بجای مقدمه،
از ستم روزگار /پناه بر شعر/ از جور یار /پناه برشعر/ از ظلم اشکار/ پناه بر شعر
که تاکید اکیدی دارد شما به عنوان خواننده دارید شعر می خوانید نه چیز دیگری پس شروع می کنیم به خواندن شعرهای کوتاه عباس کیارستمی .
 من برخلاف بسیاری از دوستان شاعرم نه تنها مشکلی با شعر کوتاه  ایرانی ندارم که به استقبال آن هم می روم چه در نوشتن وچه در خواندن که لذتش بیشتر است برایم ، با همین ذوق شروع به تورق کردن بادوبرگ کردم ، کمی گیج شدم پس باید کمی با فاصله می خواندم ، تفال می زدم  و می خواندم ، باز هم کمی گیج شدم پس سعی کردم به شیوه ای کیارستمی وار مکث کنم وتمرکز بیشتری روی شعرها داشته باشم ، شروع به خواندن کتاب از صفحه اول تا سیصدو شصت ودو کردم ، یک به یک خواندم و مکث کردم ، مکث وباز خواندم ، نه باز هم نشد ، فکر می کنم باید کمی دموکرات تر با متن برخوردکنم پس شروع به خواندن شعر با صدای بلند ونسبتآ فصیح می کنم تا تاثیر آوا وآهنگ خواندن هم مرا یاری کند – راستش بد هم شعر نمی خوانم-  باز هم نشد ،دیدم اصلن این شعرها را نباید با لحن خاص خواند که نه ظرفیت آنرا دارند نه اینکه حتا شاعرش خوش دارد ، باید گزارشی و روزنامه ای  ومعمولی خواند اما ....اصلن بیاید سه چهارتایی باهم بخوانیم شاید من منگ شده ام
اول باران بارید /بعد برف /غروب ، برف بند آمد / شب به موقع سر رسید  ص 39
دو خط موازی /براثر یک مسامحه / به  هم رسیدند ص 72
در ثبت احوال /از همه چیز می پرسند/ جز حال  ص 108
صندوق دار بانک / برای امور بانکی ششصد میلیارد /سیصد هزارتومان / دستمزد گرفت  ص 119
هیس / بابا خواب است  ص 146
آمدم / نبودی  / رفتم  ص 190
از کسی نشانی پرسیدم / گمراهم کرد  ص 218
با تفاهم شروع شد / با سوتفاهم به پایان رسید  ص 277
شورشی بی دلیل / اعدام شد /با دلیل  ص 357

من نمی فهمم شما بگویید، نسبت این سطرها با شعر کدام است ؟ می دانم  حتمن می پرسید تعریف من ازشعر چیست ؟ اصلن قبول که تعریف شعر،همان تعریفِ بی تعریف است و شعررا هر کسی از ظن خود شد یار من . از سن اگوستین قدیس می پرسند ،می دانی زمان چیست ؟ می گوید می دانم تا زمانی که نخواهم معنایش کنم،همین تعریف سن اگوستین از زمان را می گذاریم برای شعر یعنی می پذیریم که معیارها وپارامترهای گوناگون ومتفاوتی برای تعریف شعر وجود دارد ، با همه ی اینها  شما با هر متر ومعیار هرمنوتیکی وتآویل در تاویلی که می خواهی دتعریف کنید اما انصافن بگویید که نسبت این سطرها با شعر در چیست ؟
نگویید مینی مالیسم در شعر که به دام واژه ها افتاده اید و فریب صدایشان را خورده اید ،نگویید هایکوهای کیارستمی که اوضاع وخیم تر می شود ،اگرکمی آن هم به طور کلی مولفه های هایکورا بشناسیم می بینیم که تقریبن هیچ ربط مشترکی با این سطر ها ندارد مگر کوتاهی شان ، پس همان شعرکوتاه بهتراست ...
راستش ساختن این سطرها ( شعر) کار دشواری نیست و به نظرم می رسد که ساده می شود شعرهای زیادی شبیه اینها ساخت – من می سازم – اما سوالم این است که آیا نشر نظر آنها را چاپ می کند باهر کاغذ و جلدی که  خودش خواست من حتا قول می دهم که کمی هم ژانگولر بازی برای جذب مشتری  بیشتر به شعرهایم چاشنی کنم ، می دانم سوال بی موردی ست من که کیارستمی نیستم ،از این می گذرم.
من عباس کیارستمی را تنها یک هنرمند فیلمساز نمی دانم او هنرمندی ست چند وجهی که در اغلب کارهایش سرشتی در پیش گرفته که قابل توجه واحترام بوده است اما با همه ی احترام وعلاقه ای که از دور ونزدیک به آثارش اعم از سینما ، عکس ، نقاشی و همچنین شخص عباس کیارستمی دارم به گمانم  نمی توان اورا بعنوان یک شاعر حرفه ای  وشعرهایش را به عنوان شعر جدی به شمار آورد

عکس از رسول رخشا

هیچ نظری موجود نیست: