
:«شیراز نام دیگر من» گزیده شعرهای «منصور اوجی» است از اغلب كتابهای منتشر شدهاش
(گزیدهای از 16 كتاب منتشر شدهاش). شاعر این مجموعه قریب به 50 سال است كه شعر میگوید و مینویسد... «اوجی» طی سالهای طولانی شاعریاش همواره شاعر پركاری بوده است و طی این راه پشتكار و استمرار در جهانواره شعرش را از یاد نبرده است.... بیتردید همینها و همانها بوده است كه از «اوجی» شاعری ساخته است كه شعرش هنوزاهنوز خواننده دارد و به راهش ادامه میدهد. او خیلی زود زبان و جهان شعرش را به نفع خویشتن شاعرش مصادره كرد و آن را جایی برد كه ردی از شوخیهای دم دست این روزهای ادبیات وطن در آن نباشد؛ جایی كه درخت سرو یا نارنجی به قدر همتش سایهسار شعرهایش باشد. گزیده اشعار هر شاعری سوای ساختن چشماندازی كلی از منظرههای دور و نزدیك در جهان ذهن شاعر، لابد كه باید متر و معیاری هم باشد برای سنجیدن آثارش طی دورههایی كه از سر گذرانده است و نیز معدلی برسازد از آثار متفاوتی كه طی سالیان خلق كرده است.
درباره شعر اوجی زیاد نوشتهاند: او شاعری است طبیعتگرا كه بنمایه شعرش طبیعت است و سیر و سلوك شاعر در طبیعت اتفاق میافتد و بیرونیترین دلیلشان هم بسامد و فراوانی واژههای وامگرفته از طبیعت است نظیر: ماه، آسمان، آفتاب، باد، ستاره، درخت، گل، برگ، كاج، یاس، كلاغ، گنجشك، تیهو، سار، اسب، گرگ و... كمی جزئینگرتر... شنیدهایم كه او شاعر میوههاست و باز لابد دم دستترین دلیل، فراوانی میوهها در شعر اوست: لیمو، سیب، هندوانه، انار، زیتون، انجیر، نارنج و... گاه حتی شنیدهایم كه شاعر رنگهاست اگر رنگ را از طبیعت جدا بدانیم.
«اوجی» شاعری است با زبانی ساده و سلیس كه آن را به خوبی مبدل به زبانی كرده است خاص خودش و شعرهایش امضای زبان او را دارند و توانسته است آن را به درستی در ساختمان به دور از پیچیدگی شعرش به كار گیرد.
این را نیز شنیدهایم كه «اوجی» كوتاهنویس ماهری است در عرصه شعر و با دستیابی به ایجاز مشحون شعرهایش در شعر معاصر ایران به فراز تازهای رسیده است، طوری كه او را شاعر شعر كوتاه نیمایی و «بیژن جلالی» را شاعر شعر كوتاه منثور لقب دادهاند. و حتما خواندهایم كه «اوجی» در شعرهای بلندش به نسبت اشعار كوتاهش چندان موفق نیست و بهتر همان كه كوتاه و موجز بسراید چرا كه او قناعت رازآلود كلمه را دریافته است و سخاوت در شعرش، همانا قناعت با داشتههای كلماتش هست و همان بهتر كه از پراكنش آنها اغلب پرهیز میكند، وسواس درست با هم نشستن و برخاستن و جانشین شدن كلمه با كلمه در جهان ساده شعرهای كوتاه «اوجی» در موفقیت آنها بیتاثیر نیست، شعر ساده كوتاه نوشتن كار دشواری است آن هم در سرزمینی كه پر است از پرگویی و آشفتهگوییهای محال... . ساختن یك شعر در زمینی كوچك با مصالحی اندك و معماریای ساده كار هر معماری نیست، مگر اینكه شكل، ساخت و فضاهای مخصوص شعر كوتاه برای او خوب شناخته شده باشد.
از همین سمتهاست كه در ادامه دانستههایمان درباره شعر «اوجی» شنیدهایم كه شعر او نوعی «هایكو» است و آنها كه به اشتباه و در تاریكی شعر او را «هایكو» خواندهاند دلایلشان همانا اشتراكات ظاهری و نادرست شعر «اوجی» با «هایكو» بوده است، چیزهایی شبیه كوتاهی هر دو شعر و نوشتن آنها در دو سه سطر، استفاده از المانهایی از طبیعت، و شكل ساده زبان و محتوای شعر و... در صورتی كه میان شعر كوتاه «اوجی» با «هایكو» تفاوتهای اساسی وجود دارد كه میشود درستتر و دقیقترشان را در مقالاتی كه اتفاقا این روزها درباره «هایكو» در مطبوعات چاپ شده است مطالعه كرد. روایت و مسیر روایت در شعرهای «اوجی» را نباید از قلم انداخت، حتی شعرهای كوتاهش كه شاید در برخورد بیرونی و به سبب كوتاهی به نظر روایتپذیر نیستند، صاحب روایت هستند و همین موضوع روایت در ساخت شعرهای «اوجی» و تركیب آن با اهمیت محتوا و مضمون در شعرها، خود از مشخصههای بارز شعرهای اوست.
اینها را از شعر «اوجی» نوشتم و ننوشتم تا بتوانم جمعبندی كنم و برسم به موضوعی كه در پیدا و پنهان شعر او موج میزند و بیش از همه نظرم را به خود جلب كرد.... زمان. زمان در شعر «اوجی» مفهومی است كه همیشه حضور دارد چه در بیرون و چه در درون شعرش چه در روایت شعر، چه در شكل ایجاز شعرها، چه ناپیدا باشد و چه پیدا كه خیلی پیداست از فراوانی واژههایی مثل: اسفند، عصر، غروب، دقیقه، ساعت، پاییز، زمستان، بهار، شب، روز، ظهر، مرداد، هزاران سال، در ابتدای تاریخ، نیمه راه عمر، گذشته، عمر كوتاه، لحظه و....
جدای مفهوم اولیه و عینی و بیرونی از زمان كه منظور همان گذشت ساعت و روز و تاریخ تقویمی است به گمانم مفهومی دیگرتر از آن را نیز میشود در شعر «اوجی» ردیابی كرد، مفهومی كه با معنایی كه نزد ارسطو از زمان هست متفاوت باشد، اینكه زمان راهی است مستمر كه امور اكنون در آن اتفاق میافتند. ردپاهای این تفاوت را میشود در شكل روایت، ایجاز حضور طبیعت و زمانمندی حاضر در شعر او پیدا كرد. آیا زمان مرگ این تن/ جان این من نیست؟ (ص 172)
«دازاین» نزد «هایدگر» واژهای است كه آن را به «هستن آنجا» برگرداندهاند و كلیدواژهای است كه برای دریافت مفهوم زمان و هستی و ارتباطشان با هم از آن گریزی نیست: (دازاین هستندهای است كه خود را در كلمه «من هستم» مشخص میكند)1؛ (دازاین، هرآنیت من است و میتواند هرآنیت را در امر آینده داشته باشد)2؛و دازاین «امر هستنده در هستی خودش»3 است.
«هایدگر» پس از بسط دادن معنای «دازاین» نزد خود به توضیح مفهوم زمان و ارتباط آن با «دازاین» میپردازد (در كتاب هستی و زمان و سخنرانی مفهوم زمان) و میرسد به جمله مشهورش كه: «دازاین زمان است»4و «زمان بیمعناست، زمان زمانمندی است»5 و در آخر (اگر دازاین را در نهاییترین امكان هستیاش دریابیم، خودمان است).6 با كمی اغماض میخواهم مفهوم زمان و «دازاین» و تركیب آنها را نزد «هایدگر» خلاصه كنم به اینكه: انسان «دازاین» است، «دازاین» زمان است و زمان انسان است و رسیدن به این باور كه هستن و هستندگی هست كه هم هستی است هم هستنده با در زمان بودن است كه معنا مییابد. در پایان میخواهم خوانندگان شعر «منصور اوجی» را دعوت كنم تا این بار از این دریچه به شعر او بنگرند و سعی كنند بنمایههای طبیعت، انسان، مرگ و... را با مفهوم زمان در شعرهای او بسنجند. در آینده به مفهوم زمان در اشعار «احمدرضا احمدی» نیز خواهم پرداخت.
پینوشت
1، 2، 3، 5 و6 از كتاب مفهوم زمان- مارتین هایدگر- ترجمه علی عبدالهی- نشر مركز چاپ اول 1383
4) از كتاب هایدگر و پرسش بنیادین- بابك احمدی- نشر مركز- چاپ سوم 1384
* عنوان مطلب نام یكی از كتابهای «محمد حقوقی» است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر