۱۳۹۱ مهر ۱۷, دوشنبه

شعر سر راست



 درباره ی برگ های بی عشوه ختمی  مجموعه شعر سعدی گل بیانی 



اگر کمی هم اهل شعر باشیم و کتاب اول سعدی گل بیانی، یعنی «نی زن،جذامی و باد »  را هم خوانده باشیم ، نمی توانیم منکر حضور شاعری باشیم که هوشمندی در خلق ، اجرا و ساخت شعر هایش به وضوح دیده می شود. گل بیانی برخورد سرراستی با شعر دارد اما درون شعر هایش پیچیده به نظر می رسند. به بیانی دیگر ، می توان گفت شاعر این شعرها چندان دلباخته فرم نیست و اندیشه و روایت شعر برایش مهمتر است. با این حال ساختار شعر های او چندان ساده نیستندو این غیاب سادگی ناشی از شکل خاص تخیلی است که مایه اصلی شعرهای او را می سازد،تخیل خاص او مهمترین مولفه شعر اوست که به نظر می رسد به دو نوع تقسیم می شود:یکی تخیل اصلی ای که زمینه شعر می شود و دیگری تخیلی فرعی  بر آن زمینه سوار می شود . در واقع شعر او نوعی روایت برجسته داردکه به نوعی این همانی با تخیل رسیده است، روایت متخیلانه او هیچوقت خطی نیست حتی وقت هائی که خطی به نظر می رسند،گسست در ساخت شعر های او از مهمترین پیوند های شعرش محسوب می شود گسستی که از شناخت درونی جهان شعرش بر می خیزد. این فاصله گذاری های ناشی از گسست باعث می شود شکل تاویل شعر های او میان فکر های متعدد تکثیر شود: انسان،انسان مضطرب معاصر / در اتوبوس واحد/ پایت را لگد می کند/ و تیک های عصبی اش /گوئی که هی نارنجکی را /دست به دست می کند.(ص164)
بر شمردن این ویژگی ها مرا می رساند به بحث مشهور سوسور درباره متداعی یا روابط جانشینی در زبان . این که واژه ها ، مفاهیم و تداعی معانی در غیاب به هم پیوند می خورند،غیابی که غیر خطی و در زمانی است ،نه این که محصول یک نظم زمانی و مشخص باشند.جایگاه شعر های سعدی گل بیانی در مغز مخاطب است. درست است که راه دال و مد لولی  مرسوم را طی نکرده اند تا در ذهن مخاطب به معنا برسند، اما از راهی رسیده اند که هر چند از پیش نا معلوم بوده ، مقصدشان روشن و شفاف است و باز هم درست است که پیچ و تاب موهومی گرد آدم ها ، تصاویر ، وموقعیت های شعر دیده می شود ، اما در نهایت سرنوشت واحدی برای آن ها رقم می خورد آن هم نه در صفحه شعر و کتاب بلکه در ذهن مخاطب. با این حرف ها می خواهم روابط متداعی سوسور را مربوط کنم به بحث «تداعی آزاد» در روانکاوی ؛ همان که می گوید : تداعی آزاد به حالتی گفته می شود که هر آنچه به ذهن برسد بیان شود یعنی درست بر خلاف گفتار که سعی می شود ،فکر ها بر اساس دال و مدلول پیوسته و مشخصی بیان شوند. شاعر این شعر ها افسار گسیخته ای است که رام طبیعت شعرش شده است ، طوری که خواننده را هم به نرمی با خود حمل می کند.
به نظر می رسد شعر های گل بیانی ارتباطی باریک اما محکم با روانکاوی دارند یعنی می شود با نگاهی روانکاوانه کشف های در خوری ار تخیل سرشار شعر ها کرد و مفاهیم قابل تاملی استخراج کرد:
به چیزی میان انگشت هایم احتیاج دارم / یادم برود  تنهائی نفس می کشم/ چیزی شبیه انتظار / هنگامی که زمان فرود تازیانه بازجوی یهودی را نمی دانی (ص 17)
«برگ های بی عشوه ختمی» دومین مجموعه شعر سعدی گل بیانی است که به تازگی توسط نشر چشمه منتشر شده است.

هیچ نظری موجود نیست: