۱۳۸۷ دی ۸, یکشنبه

اتفاق آخر : خاموشی آتش




عجیب است سرنوشت هر آدمی و هر عالمی و هر شاعری و هر آتشی در این همه اعوجاج نا منتظر .

اینکه امروز " آتشی " در بیمارستان بستری و عمل جراحی شده است

اینکه چند روز پیش " آتشی " را به عنوان چهره ماندگار در عرصه ی شعر معرفی و از او قدردانی کردند

اینکه فردای آن روزبرخی از نمایندگان مجلس فریاد بر آورند : وا اسفا , وا دریغا , وا حیرتا بر شما , که

در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ,عامل ساواک و عنصر نفوذی و یک تن ِبی دین را که با دردهای

مردم بیگانه است به عنوان چهره ی ماندگار ِاین مرز و بوم معرفی کرده اید !!!

این که این روزها آتشی با همه ی بیماری و مشکلاتش درتلاش بود برای ما مجله ای ادبی را سردبیری کند

این که واقعن کار سختی ست برای من که بتوانم به تعادل برسم و عبور کنم از این بندهای بسته شده بر

فرازبلندی های آتش گیر واین که باید هضم کنم "آتشی " که نیم قرن در خاموشی و دور از هیچ شعله و شرری

تنها با هیزم کلمه به فرهنگ ِ این بوم ِعجیب گرما داده است و سالیان سال زندگی اش را با جدال ِ نان و

کلمه حفظ کرده است ,چرا باید ...

- انگار یادت رفته , "چرا " در این بوم ِعجیب همواره کلمه ای حرامزاده بوده که تخم آن را بادهای بیگانه

در دهان ما کاشته اند ,کلمه ای که شومی غریبی در دل پنهان دارد و همواره در تضاد است باهر وضعیت ِ

موجودی ...

- ...

- دور نشو, برگرد و پیدا کن سر کلا ف گمشده را در این دیالکتیک ِ تازه ( خدا اموات هگل را بیامرزد

اگر نبود حتم دیوانه می شدیم از این همه پارا دوکس ِ ... )!!!

شما هم کمک کنید, چند جمله ی خبری ساده و گاه به ناچار مرکب با هم می خوانیم ,شاید با کمک سه گانه ی

هگل ( تز ,آنتی تز و سنتز )منتج شویم به رویکردی جدید و دریافتیم که آتشی چگونه آدمی بود:

- آتشی در طول زندگی همواره با مشکلات مالی برای زندگی اش دست و پنجه نرم کرده است .

- آتشی با درد مردم وطنش آشنا نیست .

آتشی نیم قرن درروستا و شهرهای کوچک و بزرگ معلمی کرده است.

-

- آتشی عنصر نفوذی و جاسوس فرهنگ ماست .

-

آتشی چهره ی ماندگار شعرمعاصر ماست .

آتشی با کلمه هایش باعث گمراهی جوانان ما می شود همانطور که هدایت شد .

-

آتشی بیش از نیم قرن است که برای ادبیات ما قلم می زند .

آتشی مهمترین شاعر زنده ماست .

آتشی در بیمارستان بستری است .

آتشی بد است .

آتشی خوب است .

...

این یادداشت را سه روز پیش از مرگ آتشی نوشته ام هنگامی که گمان من تا مرگ آتشی فاصله ها داشت

اما اینک که آتشی خاموش شده است جز اندوه سکوت دستهای ما به کجا می تواند بند شود

و اینکه بدانیم منوچهر آتشی تنها آتشی ست که پس از خاموشی اش و سرد شدن تنش در این خاک خاکستری

هنوز گرما دارد برایمان ,

به " آواز خاک " گوش دهید تا گرمای آتش را حس کنید دراین پاییز پررنگ نا امیدی ها .



آب از سرم گذشته است

اما هراس مرگم نیست

من ماهیم

نیلوفری گریزان بر آبم

تصویر ناشکیب درختی

در آبهای خوابم امشب . پاییز 84- تهران

هیچ نظری موجود نیست: