
دومین یادداشت شاعران – دربارهی تقی رفعت
رسول رخشا
در یادداشت اول شاعران که مربوط به ابوالقاسم لاهوتی بود، اشارهای داشتم به شاعری که در مسیر شعر امروز ایران ردپای درخوری از خود به جا گذاشته است و به راحتی و به غفلت نمیتوان از کنار نام او گذشت، تقی رفعت شاعری پیشرو و ادیبی متجدد بود و از نخستین کسانی بود که در ایران بحث تجدد ادبی را به میان کشید و در پی آن چالشها و مجادلات قلمی فراوانی با پیروان شعر و ادبیات سنتی و محافظه کار آن روزها به راه انداخت که از مشهورترین آنها جدالهای قلمی او با ملک الشعرای بهار و نظریات انتقادی او دربارهی سعدیست ...
در این یادداشت کوتاه سعی میکنم تا چشماندازی کلی اما مناسب دانستن و رو به راه محفوظات شاعرانه مان از تقی رفعت ترسیم کنم.
رسول رخشا
رسول رخشا
در یادداشت اول شاعران که مربوط به ابوالقاسم لاهوتی بود، اشارهای داشتم به شاعری که در مسیر شعر امروز ایران ردپای درخوری از خود به جا گذاشته است و به راحتی و به غفلت نمیتوان از کنار نام او گذشت، تقی رفعت شاعری پیشرو و ادیبی متجدد بود و از نخستین کسانی بود که در ایران بحث تجدد ادبی را به میان کشید و در پی آن چالشها و مجادلات قلمی فراوانی با پیروان شعر و ادبیات سنتی و محافظه کار آن روزها به راه انداخت که از مشهورترین آنها جدالهای قلمی او با ملک الشعرای بهار و نظریات انتقادی او دربارهی سعدیست ...
در این یادداشت کوتاه سعی میکنم تا چشماندازی کلی اما مناسب دانستن و رو به راه محفوظات شاعرانه مان از تقی رفعت ترسیم کنم.
رسول رخشا
نیما پدر شعر امروز ایران است.... به گمانام نه تنها ما که سروکاری با شعر داریم بلکه تمام دریانیهای سرکوچههایمان هم، دیگر با این گزاره آشنا واحتمالن موافق هستند اما این دانایی نمیتواند دلیلی باشد تا ما از آگاهی و شناخت نسبت کسانی غافل شویم که زمینهساز و مسبب پیدایشهای ارزشمندی در این راه دشوار بودهاند... تقی رفعت در تاریخ شعر نو از آن جهت بسیار حائز اهمیت است که گویی از معدود کسانیست که پیش از نیما بر همان ضرورتهای شعری – مورد نظر نیما- برای تغییر شعر آن دوره آگاه بوده است و برای دست یافتن به آن تلاش کرده و اولین بحثهای تئوریک درمورد ضرورت بازخوانی و تحول شعر معاصر فارسی را مطرح کرده است.
میرزا تقی خان رفعت در سال ۱۲۶۸ خورشیدی در تبریز متولد شد، او تحصیلات دانشگاهیاش را در استانبول به پایان برد و به تبریز بازگشت ودر دبیرستانهای آنجا به تدریس زبان فرانسه پرداخت، به زبانهای فارسی، ترکی و فرانسوی تسلط داشت و به هر سه زبان شعر میگفت و نمایشنامه مینوشت. به سبب آشناییاش با شعر فرانسه و به تبعیت از رمانتیکهای فرانسه برای اولین بار شعر را در معنای بیان احساسات آورد.
وقتی حزب مستقل و دموکراتیک آذربایجان به رهبری شیخ محمد خیابانی تاسیس شد، تقی رفعت مشاور فرهنگی و هنری او شد، خیابانی به منظور روشنگری افکار و ترویج مرام ومسلک حزب خود روزنامه تجدد را تاسیس و رفعت را سردبیر آن میکند، رفعت با نوشتن مقالات انتقادی عمیق که نشانهی بینش عمیق سیاسی و اجتماعی اوست، توجه محافل ادبی تهران را به خود جلب میکند وبه نویسندگان روزنامههای تهران درس تجدد و آزادی خواهی میدهد. او با طرح مجادلات سازندهی ادبی با ملک الشعرای بهار و دیگران راه را برای پیدایش شعر نو هموار میکند و با حمله به قلعههای کهنهی ادبی مدافعان تحجر، زمینه را برای ظهور نیما آماده میسازد" ۱
او در یکی از شمارههای تجدد مینویسد: "صدای توپ و تفنگ محاربات عمومی در اعصاب ما، هیجانی را بیدار میکند که زبان معتدل و موزون و جامد و قدیم سعدی و هم عصران او نمیتوانند با سرودههایشان آنها را تسکین یا ترجمه کنند ما احتیاجاتی داریم که عصر سعدی نداشت."
تقی رفعت برای شکستن این بنیان هزار ساله به سرودن شعری پرداخت که هم از حیث فرم و هم از لحاظ مضمون با شیوهی شعر قدما متفاوت بود.
تقی رفت معتقد بود که ادبیات کلاسیک پاسخگوی نیازهای مردم قرن بیستم نیست و میگفت: "وقتی ما بخواهیم، حس ملی و قهرمان پرستی خود را به هیجان بیاوریم شاهنامه میخوانیم و هنگامی که نیاز به حالت فیلسوفانه یا لذت روحانی و معنوی داشته باشیم گلستان و بوستان سعدی را میخوانیم اما هنگامی که بخواهیم احساسات امروزین را ارضا کنیم چه باید بخوانیم؟" ۲ و رو به بهار و دانشگاهیان فریاد بر میآورد و مینویسد: "ای اهل دانشکده !...اگر ادیب و یا شاعر هستید، بدانید که شاعر یا ادیب "پیرو" نیست "پیشوا"ست... بر ضد جریان آب شنا کنید... برای فردا بنویسید... تابوت سعدی گاهوارهی شما را خفه میکند... " ۳ مجادلات قلمی میان رفعت و بهار وهمکاراناش دربارهی تجدد ادبی سر درازی دارد که از جانب بهار در مجلهی دانشکده و تقی رفعت در تجدد پیگیری میشد.
این چالشهای قلمی نموداری از بنمایههای نگاه مدرن و نوآور رفعت به جایگاه ادب معاصر است که در تاریخ تحولات ادبیات مدرن حائز اهمیت است.
مجلهی آزادیستان نشریهایست که در پی انتشار تجدد پا میگیرد و با درج مقالاتی دربارهی زنان و بحثهای جدی و اصولی دربارهی شعرای جوان و پیشرو کارش را تا سه شماره با مدیریت تقی رفعت ادامه میدهد، شمارهی چهارم آن زیر چاپ است که حزب دموکرات آذربایجان به دست مخبرالسلطنه سرکوب میشود و از انتشار باز میماند...
رفعت در شمارهی اول آزادیستان خطاب به جوانان مینویسد:
"با کمال آزادی، فکر و حس کنید. تفکرات و تجسسات خودتان را بنگارید، صمیمیت را هرگز و در هیچ موقعی از دست ندهید. درحین تقلید، اقتباس یا ابداع و اختراع، در هر حال خودتان باشید. از انتقادات استقبال کنید ولی هرگز افکار اولیهی خودتان را بدون دلایل کافی و به محض وقوع در مقابل یک حمله سخت و ناگهانی ترک نگویید."
تقی رفعت در شمارهی دیگر آزادیستان شعری از شمس کسمایی (او هم یکی از پیشروهای شعر امروز بوده است) چاپ میکند که همهی مشخصات شعر نیمایی را داراست:
گلستان فکرم/ خراب وپریشان شد افسوس/ چو گلهای افسرده، افکار بکرم/ صفا و طراوت زکف داده، گشتند مآیوس
ادیبان استخواندار آن دوره هم چون بهار، اعتصام الملک، تقی زاده و... در مجلهی کاوه به طعنه و ریشخند اشعاری از این دست پرداختند و با اینکه ایرج میرزا از آن گروه شاعران مشروطه بود که به سهم خودش شیوهای نوین در شعر دوران خویش برگزیده بود و با نوشتن شعر با بیانی ساده و روان و نزدیکی به زبان محاوره سبکی مردمپسند بهوجود آورد اما در برابر چنین پیشروانی در همین روزها بود که سرود:
در تجدید و تجدد وا شد/ ادبیات شلم شوربا شد
یا
میکنم قافیهها را پس و پیش/ تا شوم نابغهی دورهی خویش
همین وقتها بود که تقی رفعت مانیفست تجددخواهان ادبی را منتشر کرد و در آن آورد:
"برادران عزیز ما در سختترین هنگام یک انقلاب ادبی هستیم، آنچه ما میخواهیم کمتر از آن نیست که عالم ادبیات. یعنی در عالم فکر، وضعیت یک عهد تجدد، به وجود بیاوریم، یک وضعیت کهنه و فرسوده، ولی حاکم و فرمانروا را برداشته، به جای آن وضعیت جدیدی بنشانیم... زبان یک آلتیست برای افاده و بیان افکار و احساسات انسانی، هرگاه ممکن بود مدعی شد، که افکار و حسیات بشر در ظرف، اعصار، دچار هیچگونه تحولات نمیگردد، زبان نیز ممکن است در یک حالت مستغنی از تغییرات بماند... واضح است که تجدد فکری و حسی، مستلزم تجدد ادبیست."
پیگیری و اعتقاد رفعت به تغییر و تغیر یکی از وجوه اصلی تفکر و اندیشه او بود.
"در سال ۱۳۳۸ قمری مخبرالسلطنه که توسط مشیرالدوله به حکومت آذربایجان منصوب شده بود وارد تبریز میشود و پنهانی طرح کودتایی را علم میکند و در ۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸عملیات را شروع میکند و تبریز را به خاک و خون میکشد پس از مدت کوتاهی دمکراتها شکست میخورند و خیابانی کشته میشود، تقی رفعت که به درهی دیزج در اطراف تبریز رفته و خود را پنهان کرده، پس از شنیدن خبر شکست قیام و کشته شدن خیابانی در سن ۳۱ سالگی دست به خود کشی میزند " ۴
محیط طباطبایی در کتاب تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران دربارهی مرگ رفعت میآورد:
روز ۲۹ ذی الحجه ۱۳۳۸ که شیخ محمد خیابانی در تبریز به قتل رسید، تقی رفعت همکار پرشور او از شدت تآثر در خارج از شعر اقدام به خودکشی کرد.
و احمد کسروی در کتاب تاریخ هجده ساله آذربایجان مینویسد:
"یکی از نزدیکان خیابانی، میرزا تقی خان رفعت بود، این مرد با چند تنی از شهر گریخته به ارونق و انزاب رفته بود و در آنجا خود را کشت یا دیگران کشتند." ۵
با مطالعهی تاریخ ادبی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دوران مشروطه میتوان بر تاثیر و سهم مهم تقی رفعت در پیدایش و زمینهسازی او در شکلگیری تجدد و نوآوری در شعر و ادبیات امروز پی برد، "دو سال بعد از مرگ رفعت یعنی در سال ۱۳۰۱خورشیدی" افسانهی نیما سروده میشود انتشار این منظومه، شعر فارسی را در جریان واقعی تحول و تجدد میاندازد" ۶
«ای جوان ایرانی» نمونهای از یکی از شعرهای رفعت اسن که در سال ۱۲۹۷خورشیدی در «»تجدد به چاپ رسیده است.
ای جوان ایرانی
برخیز، بامداد جوانی ز نو دمید
آفاق خهر را لب خورشید بوسه داد...
برخیز! صبح خنده نثارت خجسته باد
برخیز! روز ورزش و کوشش فرا رسید
برخیز وعزم جزم کن، ای پور نیکزاد
بر یأس تن مده، مکن از زندگی امید...
باید برای جنگ بقا نقشهای کشید
باید، چو رفته رفت، به آینده رو نهاد...
یک فصل تازه میدمد از بهر نسل نو
یک نوبهار بارور میدمد از بهر نسل نو
یک نوبهار بارور، آبستن درو
برخیز و حرز جان بکن این عهد نیکفال
برخیز و باز راست کن آن قد تهمتن
برخیز و چون کمان که به زه کرد شست زال
پرتاب کن به جانب فردات جان و تن
بخشی از یکی دیگراز شعرهای رفعت که خطاب به زنان سروده است:
عنوان تو زهره، ماه، خورشید
دوری تو از این جهان سیار
خواری تو در این دیار خونخوار
دلسرد زخود، غیر نومید...
آنان که ترا همی به زانو
در سجدهی عشق میپرستند
مانند وحوش دشت هستند
اندر پی صید در تکافو
منابع :
۱،۳،۴،۵ تاریخ تحلیلی شعر نو – جلد اول
۲- از صبا تا نیما – یحیی آرین پور
۶- چشمانداز شعر معاصر – دکتر حمید زرین کوب
- مقاله مدرن شدن در کنار رضا خان – دکتر مهرزاد بروجردی – روزنامه کارگزاران
- تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران – محیط طباطبایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر